در مخیله بعضی از سازندگان، ایدهپردازی و بها دادن به آن، تکیه بر باد است. رک و رو راست بگویم؛ با این طرز فکر تا چند سال دیگر کلیشهها امان برای لذتگیمینگمان نمیگذارند. آنجاست که ایدهپردازی بیشتر، دیگر فایدهای ندارد و در حقیقت ما شاید با خفن ترین ایدهها هم دیگر حال نکنیم؛ هر کاری زمان مناسباش را میخواهد و چه چیزی مناسب تر از الان؟ بگذریم؛ این قضیه که گفتم برای همهی سازندگان صدق نمیکند. یکی از این توسعهدهندهها که تا خرخرهاش پر از پول میباشد، یوبیسافت است. با یک نگاه کوچک به گذشته، نام Watch Dogs دقیقاً تداعیگر یک ایده درست و حسابی است. هک و یه عالمه ایدهجانبی خلق شده در آن را یوبیسافت با شهامت پیادهسازی کرد(چه خوب چه بد، یوبیسافت از پساش برآمد). اگر از چند مشت اساسین قبلی یک فاکتور درست و حسابی بگیریم، آغوش گرم یوبیسافت در پذیرایی از ایدهها قابل تحسین است. حال این سازنده محبوب همان قدرت ارض انداماش را در این عرصه حفظ کرده است؛ پس پیش به سوی عصر حجر!
عصر حجر از آن دست سوژههای بکری است که بسیاری از گیمرها با آن بیگانهاند. حق داریم چرا که کلاً صنعت گیم نسبت به این ایده بیمهری کرد! در این بین با یک محاسبه ساده یقیناً خواهید فهمید که یوبیسافت برای ساخت اینجور بازی که پشتاش یک ریسک درست حسابیاست هم جیباش سنگین است و هم توانایی اش را دارد. چیزی که خیلی ذهنم را مشغول کردهاست این است که در این همه مدت کارمان با Far Cry به کجاها که کشیده نشدهاست؛ از مناطق جنگلی و آفریقایی شروع کردیم و حال پا در عصر حجر گذاشته ایم. شما را نمیدانم؛ اما از دید من Far Cry 4 نسبت به نسخه قبلخود، حرفی برای گفتن نداشت. Far Cry: Primal (به اختصار FC:P) اما مصداق بارز دمیدن یک نفس تازه در روح خسته یکسری است. فرقی ندارد آن بازی نسخه فرعی باشد یا اصلی، مهم آن است که وجود خارجی دارد . خیلی نیز مشعوف هستیم که میبینیم بالاخره یوبیسافت یکبار آن کله پر پولاش را به کار انداخت و قرار است یک تغییر درست و حسابی در رخ یک عنوان فرعی تحویلمان دهد. در اولین سوال خودتان در خصوص این بازی حتماً میپرسید که این دیگر چه کوفتی است که میخواهند با اسم Far Cry تحویلمان دهند؟ در پاسخ و با عرض پوزش باید بگویم که "پیاده شوید با هم برویم". اگر انعام فرماییم و دیدگان خود را معقولانهتر کنیم، خواهیم دید که نه واقعاً شباهتهایی است که یوبیسافت با نام Far Cry میخواهد این بازی را به ما تحویل بدهد.
اولین شباهت به همان مفهوم اولیه داستان، یعنی بقا و جنگ در راه آزادی و رفع کنجکاوی است. جای دوری نرویم؛ همین Jason و Ajay دو نسخه قبل را در نظر بگیرید و تلاششان برای آزادی و بقا را جلوی چشمتان مجسم کنید. خواهید دید که این مفاهیم فلسفهای برای خودشان در Far Cry جا خوش کردهاند و به این زودیها دست بردار این سری نخواهند بود، لذا در Primal هم باید جنگید. جنگید تا زنده ماند و زنده ماند تا رستگار شد. Primal روایتگر بزن بهادری به نام Takar میباشد. که از قضا آخرین نفر از قبیله خودش است و باید در دنیای انسانهای اولیه که فقط اسمشان انسان است زندگی کند. اطلاعات بیشتری در دسترس نیست و البته لازم نیست که باشد؛ Primal یعنی بقا در دنیایی وحشی . آن دنیای وحشی نسخه چهارم این سری انگشت کوچک Primal هم نمیشود؛ ماموتهای کلهشق، حیوانات وحشی بیرحم و از آن بدتر انسانهایی که به خون همدیگر هم سیر نمیشوند. این سرنوشت شما در Primal است. بجنگ تا زنده بمانی! اما عاجزانه از سازندگان خواهشمندیم که تکلیف شخصیتهایشان را معلوم و همچون نسخههای قبل میدان شخصیت پردازی را به تئاتری تبدیل نکند. به طرز فجیعی در نسخه قبل دیدیم که هر فرد عجیب الخلقهای جلوی چشمتان آنقدر ژست میگرفتند تا بلکه بگویند ما باحالیم. و دیگر آنکه، انعام بفرمایند و این تاکار بدبخت را پر و پیمان تربیت کنند که حداقل قدری آن حس و حال بازی القا شود.
Primal البته همان ساختار و فرم اولیه Far Cry را دنبال میکند. یک مشت اسلحه سرد - از تیر و کمان گرفته تا هر خرت و پرت دیگر دم دست- در اختیارتان هست و باید با آن به وسعت همان نسخه های قبلی داشتید، شکار کنید. . به طور کلی سیستم نبردهای بازی سعی دارد همان قاعدههای گذشته این سری را به شکلی حجری شاخ و برگ ببخشد. نکتهای که مخاطب امروزی خیلی به آن دل بستهاست، تنوع در ارائه گیمپلی است. چیزی که ما با نگاه به نسخه گذشته، فقداناش را به شدت حس میکنیم. با توجه به تجربههای دست و پا شکسته ما با سلاح سرد در نسخههای پیشین، اتکای کامل بر روی چند تکه سنگ و چوب، برای مبارزه شاید کار دست سازندگان دهم. البته میدانم؛ آنجا چیزی غیر از این دو پیدا نمیشوند که بشود با آن مبارزه کرد. ولی میشود مبارزه با آن را به صورتهای مختلف به نمایش درآورد. اینجاست که Primal میتواند در برابر اجدادش سرش را بالا بگیرد و با افتخار به خودش بنازد. در این بین استفاده از تیر و کمان که در نسخه های قبل هم وجود داشت، یکی از مهم ابزار در آش و لاش کردن دشمنانتان است
درست است که بازی در زمان انسانهای اولیه است و در آن منابع زیر زمینی و امثال آن فت و فروان است ولی دقت کنید که هنوز انسانها در آن زمان طرز استفاده و استخراج بسیاری از چیزها را بلد نبودند. فقط بلد بودند بکشند و مصرف کننده باشند. البته این بدان معنا نیست که ساخت ابزار در Primal جایگاهی ندارد. ظاهراً به مانند گذشته با قابلیت شخصی سازی روبرو هستیم. ولی این بار باید یک مشت تخت چوب و سنگ را رنگ و لعاب و یا تخصصی تر کنیم که به نظر نمیرسد آن چنان پتانسیل سرگرم کردناش بالا باشد. به جایش باید فکر خودمان را بیشتر به کار بیاندازیم تا طعمه دنیای بیرحم این بازی نشویم. این بار از آنجایی که پای یک دنیای وحشیتر در میان هست باید کمی قبلش فکر کرد و بعد به دل دشمنان زد. در این دنیای عجیب البته برگ برنده شما استفاده از خود خشونتهای درون اوست. بهترین کار رام کردن حیوانات و استفاده از آنان در جهت آسایش در امر شکار است. ماموتها رام کنید و بعدش مثل یک تانک به دل دشمنهایتان بزنید. البته این ماموتها مترسک نیستند و برای به دست آوردنآن ها باید قبلش حتماً یک دست Metal Gear Solid یا هر بازی مخفیکاری دیگر به بدن زده باشید.
انگار کلاً هر چیزی که این بازی دارد مدیون دنیای وحشی و اولیه اوست. طوریکه میتوانیم اثرات آن را به وفور در بازی ببینیم. از آنجایی که جانداران و پویایی محیط در بازی حرف اول را میزنند، Primal مجبور است جوی شایسته به گیمر تقدیم کند و با توجه به نمایشهای بازی و زیر و رو کردن آن به راحتی در مییابیم که جهان بازی زندهتر از آن چیزی خواهد بود که فکرش را میکنیم. تمامی این موارد در کنار آن سیستم نورپردازی خفن بازی و بافتهای با کیفیت سبب شدهاند که تعریف کردن از جلوههای بصری بازی مثل آب خوردن باشد. دیگر بگذریم از آن انیمیشنهای باحال حیوانات که انگار مدل واقعیشان را برداشتهایم و مزین به کپی پیست کردهایم. به تناسب جایگاه، ما شاهد آب و هوای متنوعی در بازی هستیم و این آب و هوای متنوع لطف کرده و گونههای جانوری را تنوع بخشیدهاست. کلهشقی است اگر بدون توجه به آن حتی بخواهیم یک قدم برداریم. چون به رسم سایر عناوین این سری، هر قدم شما، روی سرنوشتتان اثر میگذارد و بحث، فقط بحث زندهماندن است نه نجات بشریت!
کنون اگر کمی چم و خم بازی را مشاهده کنیم، در مییابیم که واقعاً بازی میتواند لیاقت نام Far Cry را داشته باشد و حتی شاید لقمهای بزرگتر از دهناش بردارد و بخواهد از لحاظ کیفی سطحی بالاتر از آن ارائه دهد. در هر صورت از آنجایی که نباید از کاه کوه بسازیم، لذا از یک عنوان فرعی که فعلاً حکم یک بچه کوچک پرادعا دارد، نباید یک شخص عاقل و بالغ ساخت. ولی چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. شما را نمیدانم؛ اما تجربه Primal به عنوان راوی عصر حجر خیلی میچسبد. آنهم اگر با دو نسخه پیشین این سری هم حال کرده باشیم دیگر جشم بسته باید به سراغش رفت. سازندگان نیز مرحمت فرمودهاند و وعده نمایش بیشتر را دادهاند. پس کمی نرمش کنید و بعد برای بزن بزن آماده شوید!
![](http://s3.picofile.com/file/8228736650/Untitled_5.jpg)